اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی) و درمان آن

اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی) چیست؟ آنومی چگونه درمان می شود؟
اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی) چیست؟ آنومی چگونه درمان می شود؟

اختلال در بازیابی واژگانی(آنومی) چیست؟ آنومی چگونه درمان می شود؟

عمومی ترین علامت آفازی ، آنومی است.

زمانی که آنومی برجسته ترین و شدید ترین علامت در سندروم آفازی باشد ، در اینصورت به عنوان آفازی آنمیک طبقه بندی می شود.

می توان بین بازیابی واژگان و نامیدن تمایز قایل شد.

به این صورت که نامیدن مهارتی است که شامل چندین فرآیند علاوه بر بازیابی واژگان است.

فرآیندهای نامیدن

بازیابی واژگانی

اجرای حرکتی

کارکرد های اجرایی شناختی

برنامه ریزی حرکتی گفتار

 رمز گزاری واجی

 ادراک بینایی

حفظ توجه فرد

یافتن پاسخ های مناسب

آنومی آسیب نامیدنی نیست بلکه آسیب به بازیابی واژه است.

مشکلات بازیابی واژگان ناشی از چیست؟

 ممکن است ناشی از آسیب ساختار خود واژه باشند

یا ناشی از فرایند آسیب دیده دسترسی و دست یابی به واژه.

از کجا بفهمیم ساختار واژه صدمه دیده یا راههای دستیابی؟

اگر بیمار آفازیک در اثر تحریکات بتواند کلمه را بیابد و یا گاهی از کلمه استفاده کند ، نشان می دهد که ساختار واژه تخریب نشده است و فقط مسیر های دست رسی به آن گسسته شده اند.

راههای دستیابی به واژه:

دست یابی به واژه از طریق بالا به پایین  (top-down)

پایین به بالا  (bottom – up)

پاتوفیزیولوژی در اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی)

نظریه شبکه های عصبی در حال حاضر برای توجیه نحوه ذخیره سازی واژگان در مغز مطرح است .

 بر اساس این نظریه ورودیهای واژگان (Lexical entries) دارای بازنمایی های معنایی، نحوی، واجی و نوشتاری شبکه های عصبی است.

اینکه جنبه های مختلف ورودی های واژگانی برای مثال ، مختصه های معنایی ، مقوله دستوری ، ساخت هجایی ( ممکن است در شبکه هایی بازنمایی شوند که مشترک هستند ، اما هر ورودی واژگانی شبکه عصبی مجزا دارد.

به این طریق است که مترادف ها ، هم خانواده ها و متشابه ها ، بازنمایی های منحصر به فرد و البته بسیار مشترکی به دست می آورند .

 بازیابی یک ورودی واژگانی خاص مستلزم فعال سازی شبکه عصبی آن به حدی است که این ورودی را برای پردازش بیشتر در دسترس قرار می دهد.

انتخاب یک ورودی باید همراه با بازداری ورودی های دیگر دارنده مختصه های مشترک با آن باشد.

مکانیزم های عصبی اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی) :

سه مکانیزم عصبی برای توجیه آنومی مطرح می شود .

مکانیزم اول شامل ضایعه وارد بر بازنمایی عصبی ورودی واژه است .

آسیب این شبکه های عصبی ممکن است برخی از ورودی های واژه را غیر قابل دسترس سازد.

 یا حداقل مستلزم سطح بالاتری از فعالسازی عناصر باقیمانده شبکه باشد.

تظاهرات و علائم این مکانیزم عبارتند از :

حذف کلمه

 پاسخ های ناقص

پارافازی معنایی

واژه پردازی.

 مکانیزم دوم شامل تاخیر یا ناتوانی شبکه های عصبی سالم در رسیدن به سطح فعالیت لازم و کافی است.

علائم این مکانیزم عبارتند از :

 افزایش زمان تاخیر پاسخ

 پاسخ های صحیح ناقص

حاشیه پردازی

حذف کلمات

 تولید پارافازی کلامی (تصادفی )

کلمات بی ربط

 سومین مکانیزم شامل ناتوانی در بازداری از ورودی های واژگانی است که تعدادی مختصه مشترک دارند

علامت این مکانیزم ، انومی معنایی است.

به لحاظ نوروآناتومی ،آنومی با دامنه وسیعی از الگو های ضایعه ربط داده شده است، خواه موضعی و خواه پراکنده و منتشر.

آنومی را یک علامت بالینی غیر متمرکز در نظر می گیرند.

 با این حال آنومی مقاوم را به ضایعات بزرگ نیمکره چپ یا ضایعات موضعی قشر مخ گیجگاهی آهیانه چپ نسبت می دهند.

ارزیابی اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی) :

برای ارزیابی نظام یافته آنومی ، می توان متغیر های زیر را به ترتیب مورد بررسی قرار داد.

جهت دست یابی به واژه :

گفته های آغاز شده توسط خود بیمار ، معتبر ترین نمونه دست یابی به واژگان از بالا به پایین میباشد.

همچنین گفته های تولید شده در پاسخ به سوالات گسترده نمونه خوبی از دست یابی بالا به پایین است.

معیار های روانی کلامی که در بسیاری از آزمون های آفازی استاندارد دیده می شود.

ارزیابی و دست یابی بالا به پایین واژه را انجام می دهند.

 این معیارها شامل دو نوع تکلیف است :

یادآوری آزاد مقوله های معنایی در یک دقیقه هر چه میوه یادش می آید نام ببرد( و یاد آوری آزاد مقوله های واجی )

در یک دقیقه هر کلمه ای که با /س/ شروع می شود نام ببرد.

بازگویی داستانی که شنیده یا خوانده شده است ونیز توصیف تصاویر شامل دست یابی بینابین است.

نامیدن اشیا در مواجهه بینایی شامل دستیابی پایین به بالا می باشد.

مدالیته محرک  stimulus modality:

به این معنی که اگر محرک از بینایی به شنیداری یا لمسی تغییر کند آیا تغییری در نامیدن فرد به وجود می آید؟

چگونگی یا ماهیت محرک

 به این معنی که در یک مدالیته خاص مثلا بینایی آیا شکل های مختلف محرک تاثیری بر نامیدن دارد؟ مثلا نامیدن تصاویر در مقابل نامیدن اشیا .

مشخصات ورودی واژگانی :

این مشخصات شامل بسامد واژه ، طول کلمه ، مقوله دستوری و ارتباط شخصی ) Personal relevance یعنی ارتباطی که واژه با شغل ، عادات و محیط زندگی فرد دارد) است.

زمینه :

زمانی که اسامی به صورت تصاویر مجزا ارائه شود

ممکن است پاسخ های بیمار متفاوت از زمانی باشد که اسامی در یک تصویر گسترده ارائه می شود

نیز متفاوت از پاسخ های بیمار در محاوره عادی باشد.

مدالیته پاسخ  Response modality

  در اینجا عملکرد بیمار در پاسخ های گفتاری در مقابل پاسخ های نوشتاری بررسی می شود.

باید دید که آیا پاسخ های نوشتاری ، انتخاب ازبین کلمات نوشته شده و پاسخ های گفتاری ، کدام یک راه بهتری در پاسخ گویی بیمار هستند.

ماهیت پاسخ:

 در اینجا عملکرد بیمار در پاسخ های تک کلمه نسبت به پاسخ های توصیف تصاویر سنجیده می شود.

بر اساس متغیر های فوق می توان تکالیفی را طراحی کرد که باید در ارزیابی بازیابی واژگان مورد نظر قرار گیرند.

تکالیفی برای ارزیابی واژگان در اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی)

نامیدن در مواجهه بینایی

نامیدن واژه توصیف شده

نامیدن به شکل پاسخ گویی

جور کردن تصویر با کلمه

نامیدن در مواجهه نوشتاری

روانی کلامی

توصیف تصویر

بازگویی داستان

تکمیل داستان

ارتباط ارجاعی

نمونه گفتار خود به خودی

بررسی برون داد کلامی بیمار نیز بخش مهمی از ارزیابی بازیابی واژگان است.

شناسایی شرایطی که تحت آن، بازیابی واژگان موفقیت آمیز است و تحلیل خطاها در تکالیف مختلف در تعیین حوزه های آسیب کمک می کند .

چندین نوع پاسخ های خطا شناسایی شده اند که بسیاری از آنها به نقایص در فرایند های ویژه عصبی زبانی نسبت داده شده اند.

رویکرد های درمانی در اختلالات بازیابی واژگانی اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی)

هرگونه فعالیتی که بتواند بازیابی واژه را تسهیل کند می تواند در فهرست روشهای درمانی نامیدن قرار گیرد. راهنماهای تسهیل کننده از طریق ارزیابی های نظام دار و استراتژی های خود بیمار کشف می شوند .

هنگامی که کاربرد این راهنماها درتسهیل بازیابی واژگان موفق باشند آنگاه می توان به بیمار یاد داد که از این تسهیل کننده ها به صورت راهکار های خود راهنما استفاده نماید.

در انتخاب تسهیل کننده ها باید به منشا خطا های پارافازیک توجه کرد.

اگر این خطا ها ناشی از دسترسی محدود به واژگان باشد ، آنگاه راهنمای معنایی مؤثرترین راهکار در استخراج کلمات خواهند بود.

 زمانی که خطا ها ماهیتا تولیدی هستند ممکن است راهنماهای آوایی و وضعیت چهره مفیدتر باشند .

تحقیقات نشان داده است که راهنما های واجی تولید صدا با هجای اول کلمه در آفازی های قدامی موثر تر از آفازی انتقالی و در آفازی انتقالی قوی تر از آفازی ورنیکه است.

تکلیف نمونه اختلال در بازیابی واژگانی (آنومی)

زوجهای همخوان : کفش و …..

زوج های متضاد : گرم و …..

شما می رانید یک …..(کلمه نوشتاری ماشین را نشان دهید(

کامل کردن جمله گفته شده با کلمه نوشته شده – (شما می رانید یک …..(تصویر ماشین را نشان دهید(

کامل کردن جمله گفته شده با نشان دادن تصویر : شما می رانید یک ….

کامل کردن جمله گفته شده : شما چه می رانید ؟

پاسخ دادن به سوال : شما این را می رانید. این اسمش چیه ؟

پاسخ دادن به سوال : اسم این چیه ؟(با نشان دادن تصویر ماشین(

پاسخ دادن به سوال با حذف تداعی : یک وسیله نقلیه نام ببرید.

بیماری که خطای پاراآفازیک خود را تشخیص می دهد و سعی در اصلاح آن دارد

ممکن است در این تلاش های مکرر وضعیت به یادآوری کلمات را خراب تر کند.

بنابراین بهتر است که درمانگر بیمار را دوباره هدایت کند تا او به تلاش هایش جهت دهد.

مثلا از خود بپرسد: ما با این چه کار می کینم؟ یا از یک راهنما ایما و اشاره استفاده نماید.

گرچه بیشتر برنامه های بازیابی کلمه در سطح کلمه طراحی می شوند، اما بازیابی کلمات در سطح جمله نیز مهم هستند.

حاشیه پردازی خلاقانه رویکردی برای جبران شکست در بازیابی واژه های خاص در مکالمه است.

برخی از بیماران آنو میک، از حاشیه پردازی به عنوان یک روش جبرانی استفاده فراوان می کنند که گاهی مربوط به کلمه است و از لحاظ معنایی صحیح می باشد و گاهی بی ربط است.

در بیمارانی که از این روش به صورت خود انگیخته استفاده نمی کنند ، می توان به بیمار آموزش داد که در اطراف کلمه دست نیافتن به طور هدفمند صحبت کند.

هدف ازاین کار حفظ فرآیند مکاالمه توام با حفظ محتوای ارتباطی است.

رویکردهای دیگر در درمان آنومی:

رویکرد دیگری که در درمان نقایص کلمه یابی مطرح می شود رویکرد واگرا  divergent است.

 اکثر برنامه های سنتی بازیابی کلمه بر نامیدن همگرا  convergent  تاکید می کنند.

به این معنی که بیمار باید کلمه از پیش تعیین شده را بازیابی کند که همان کلمه هدف می باشد.

 مثلا نامیدن یک شیء ،نامیدن یک تصویر کامل کردن یک جمله. اما تکالیف واگرا طوری طراحی می شوند که توانایی فراهم کردن انواعی از کلمه ها و مفاهیم متفاوت را داشته باشد.

بیمار باید در یک مقوله خاص مثلا غذا ها ،تا حد امکان آیتم ها را به یاد بیاورد.

تسهیل کننده هایی مانند تصویر بینایی می تواند کمک کننده باشد.

مثلا به بیمار می گوییم فکر کن در یک مغازه میوه فروشی قدم می زنی .

با استفاده از رویکرد واگرا می تواند به سمت کلمه هدف نیز حرکت کرد که در این صورت از رویکرد تمرکز واژگانی استفاده کرده ایم.

 در این رویکرد از مقوله های معنایی بزرگتر به سمت مقوله های معنایی کوچکتر حرکت می کنیم و نهایتا به کلمه هدف می رسیم.

مثال: توپ

وسایل ورزشی — — — – – « راکت ها و توپ ها – – « توپ های بزرگ و کوچک – – «

پرتقال

خوراکی ها — — — — – – « غذا ها و میوه ها – – « میوه ها – – « مرکبات – – «

بیماران آفازی انتقالی در تکالیف همگرا یا هدف ویژه مشکل شدید دارند

 بنابراین بهتر است از بازیابی واگرا در جانشین سازی موثر کلمات متفاوت قابل قبول استفاده شود.

برچسب ها